از بودن و نوشتن

کانال تلگرام و از این حرف‌ها

من همان آدمی‌ام که هر کسی را می‌دید که از بیان به تلگرام کوچ می‌کند، عصبی و خشمگین یک "بری دیگه برنگردی" در دلم پشت سرش می‌گفتم. نمی‌شود که به بیان بیایی و برای خودت خانه بسازی و اینجا اسم و رسمی به دست بیاوری و پس از مدتی کرکره‌ی وبلاگت را پایین بکشی و مخاطبانت را به آلونکی در تلگرام دعوت کنی. تلگرام شعبه‌ی دوم بیان نیست، تلگرام آلونک مطرود‌شده‌های بیان است، حتی اگر خودت انتخابش کرده باشی. من نه قصد کوچ دارم و نه قصد رفتن. فقط قرار است خانه‌ی دیگری در شهر دیگری اجاره کنم که هر وقت دلم از بیان و آدم‌هایش گرفت جای دیگری هم باشد که مأمن من باشد. آنجا بیشتر هستم و بیشتر می‌نویسم. به خودم قول می‌دهم که تلگرام رفتنم از دفعات بیان آمدنم نکاهد.

خوشحال می‌شوم آنجا ببینمتان: ******** [به دلایلی فعلاً لینکو برداشتم.]

همه اولش قرار بوده فقط واسه یه وقتایی برن 

ولی اونجا بد تر از بیان مخدر داره

حیح

من قول می‌دم از اون "واسه یه وقتایی" رفت‌و‌آمدم بیشتر نشه و معتاد نشم :دی.
پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ , ۱۹:۳۹ هِـ ‌‌‌‌‌‌‌‌ـنار

وای یعنی عنوان پستو که دیدم، یه جوووری چشمام از تعجب گرد شدااا =))) 

اتفاقاً پستو که داشتم می‌نوشتم یاد اون موقعی افتادم که شما داشتین به تلگرام می‌رفتین و من داشتم دعواتون می‌کردم :))
"**** ** *** ****" هم خیلی سوت‌و‌کور شده و دلش واسه شما تنگه. حالا درسته منو "ممنوع" کردین ولی این دلیل نمی‌شه که من از راه‌های دیگه به اونجا سر نزنم :دی.

شما چقدر پولدار هستین که شهر دیگه خونه برای خودتون می‌خرید 

حسودیمون شد 😅

ولی من گفتم تو شهر دیگه خونه "اجاره" می‌کنم، پس ینی پولدار نیستم :)))
پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ , ۲۳:۵۹ هِـ ‌‌‌‌‌‌‌‌ـنار

راستش منم موقع خوندنش یاد بازی‌کردن فوتبال روی میز پینگ‌پنگ افتاده بودم :)))

نگاه تو رو خدا :| یه جور نوشتین ممنوع کردم که انگار با چماق انداختمتون بیرون و تهدید کردم که اگه سایه‌تونو توی کانالم ببینم، با تیر می‌زنمش و بعد دو دقیقه هم گوشی‌تون منفجر می‌شه :| 

اتفاقاً می‌خواستم بپرسم آیا باید بچه‌ی خوبی باشم و به‌خاطر "ممنوع"بودن شما از اون‌ور، منم اینجا رو نخونم که یر به یر شیم یا چی؟ که با این اوصاف نظر شما مهم نیست و منم از راهای دیگه سر از اونجا درمی‌آرم :دی.

وای اون چه تشبیه مسخره‌ای بود که کرده بودم :))))
حالا درسته من خودم از کانالتون بیرون اومدم ولی ممنوع‌کردن شما ضربه‌ی کاری رو زد. از قدیم هم گفتن کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد. شما همه‌ی راه‌های توبه و بازگشت رو به روی من بستین خب.
اتفاقاً منم منتظر بودم که شما به اونور برگردین که ازتون اجازه بگیرم و دوباره اونجا رو دنبال کنم، تقصیر شماست که نیومدین. درِ کانال من به روی شما بازه ولی.
جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ , ۰۷:۳۸ هِـ ‌‌‌‌‌‌‌‌ـنار

خوب کردم که بستم اصنم. از قدیم گفتن چرا عاقل کند ترکی، که باز آرد پشیمانی ^_^ حالا من که فعلاً به ننوشتن عادت کردم، ولی وقتی برگشتم اگه بازم قرار بود کانالی وجود داشته باشه یه کاری‌ش می‌کنم :دی.

ایشالا که زودتر برگردین و اون "بازم قرار بود" حرفتون "ناز"کردن باشه :)) تا اون موقع من از همون راه‌های دیگه به کانالتون رفت‌و‌آمد می‌کنم ^_^

سلام 

سال نو مبارک:)

سلام. سال نوی شما هم مبارک :))

+ تاریخ و ساعت کامنتتون توجهم رو جلب کرد. الآن که دارم پاسخ کامنتتون رو می‌دم حدود چهل دقیقه قبله :دی [ساعت 17:40 - ده فروردین]. ظاهراً ساعت بیان هم جلو رفته!

خود منم با وجود اینکه وبلاگ ندارم ولی خوندن وبلاگا رو به گشتن تو شبکه های اجتماعی  ترجیح میدم..

نمیدونم.. شبکه های اجتماعی حتی یک صدم وایب خوبی که از وبلاگها میگیرم رو بهم نمیده..

درضمن.. عاشق وبلاگتونم.. خیلی حس خوبی میگیرم ازش..

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan